«هزارۀ اندوه» در صدوشصتویکمین انجمن ادبی آفتاب نقد و بررسی شد
«هزارۀ اندوه» در صدوشصتویکمین انجمن نویسندگان نوجوان ادبی آفتاب نقد و بررسی شد.
سلامیراد ادامه داد: کتاب «هزارۀ اندوه» در یک سلسله روایت داستانی جذاب، مخاطب را با عرفا، حکما، شخصیتهای سیاسی، فعالان اقتصادی، افراد صاحبنفوذ اجتماعی شهر طرقبه آشنا میسازد. این کتاب، یک رمان تاریخی است و در آن، در پرتو ماجراهای یک جوان اهل طرقبه، روایتی از تاریخ این شهر بیان شده است.
او افزود: در این نشست که با حضور اعضای انجمن ادبی آفتاب و اعضای قاف در فضای سبز طرقبه برگزار شد، اعضا دیدگاههای خود را درباره کتاب بیان کردند.
پرنیان هاشمی عضو کارگاه ادبی مرکز ۴ گفت: من از توصیفات کتاب و نکات تاریخی که دارد خیلی بهره بردم. اما به نظرم تعلیق کتاب کم بود.
تارا شیبانی عضو مرکز طرقبه گفت: شما شاعر هستید و بخشهایی از کتاب انگار بحر طویل بود. زبان کتاب سنگین و سخت بود.
ستاره طلوع عضو مرکز ۵ مشهد گفت: کتاب روایت زیبا و ارزشمندی داشت چون تا حدی تاریخ طرقبه در میان تاریخ کشور مبهم و ناشناخته بود و شما آن را در قالب کتاب، آشکار کردید.
ریحانه اردمه عضو مرکز ۳ مشهد گفت: اولینبار بود که در این سبک، کتاب میخواندم. تاریخی که از آن سخن گفتید خیلی جذاب است و روایت از حسهای عمیق و همدلیها برایم جالب بود. تاریخنویسی از کوههای بینالود و عشق عمیقی که در شخصیتهای داستان وجود داشت انگار از طبیعت درس میگرفتند و همگی جالب بودند.
ستایش حشمتی عضو مرکز ۷ مشهد از طرح روی جلد کتاب تعریف کرد و گفت صحنههای مرگ و شکنجه و دردها خشن بودند و اگر من بودم آنها را در کتاب نمیآوردم.
نسرین همتی عضو مرکز ۴ مشهد از علاقهاش به کتابهای تاریخی گفت و خوانندگان این ژانر که در تصویرها و شخصیتها دنبال ردپای واقعیت هستند.
جواد مهماندوست عضو ارشد انجمن از این کتاب محلی تقدیر کرد و گفت ما را به حال و هوای «کلیدر» رمان آقای دولتآبادی برد. او تأکید کرد که تعلیق در رمانهای تاریخی سخت است چون باید به تاریخ آن جریان پایبند باشند و اینکه کتاب این کشش را دارد نشان از قلم توانمند نویسنده دارد. البته چون نویسنده خودش را ملزم به رعایت محیط اثر میکند گاه تضادها و تناقضهایی در داستان پیش میآید.
دیگر اعضا نیز نقدهای خود را به ویژه دربارهی زبان داستان و دیالوگها بیان کردند.
کارشناس مسئول ادبی استان یادآور شد: قاسم رفیعا در توضیح این نشست گفت: بهانه نوشتن این کتاب، «شیخ ابوعبدالله تروغبذی» یکی از عرفای سدهی سوم است. مزار این عارف بزرگ در طرقبه است و اسم او در تذکرهالاولیا عطار نیز آمده است. در واقع این کتاب، تاریخ تلخ و پر از اندوه سرزمین من است که تلاش کردم در جلد اول بخشی از آن را روایت کنم.
کتاب «هزارۀ اندوه» تلاش کرده است که بخشی از رشادتهای مردان این منطقه را به تصویر بکشد. این تصویر در کنار توصیف زیباییهای این منطقه آمده است و همچنانکه اشاره شد ناصرالدین شاه دو بار از طرقبه دیدن کرده است؛ او به عنوان اولین شاهی که سفرنامه نوشته در آثارش به زیباییهای منطقهی طرقبه اشاره کرده است. رفیعا تأکید کرد: بنابراین وقتی رمان مینویسی باید به مختصات آن هم وفادار باشی.
سلامیراد ادامه داد: امضا کتاب توسط نویسنده و گردش در بازار محلی و پذیرایی از اعضا با فالوده بستنی طرقبه پایان بخش این برنامه بود.